لبیک یا حسین
امروز روز اربیعن چقد دلم کربلا میخواد آقا جون بطلب منم با طهورا جونم بیام پابوست. اینقد که پام درد میکنه حتی نمی تونم تا مسجد برم. چند روز پیش یه اتفاق وحشتناک برام افتاد با طهورا رفته بودم بیرون کارای بانکی مو انجام بدم موقع برگشت یهو پام برگشت و طهورا جونم هم تو بغلم بود هرچی سعی کردم خودمو کنترل کنم نیوفتم فایده نداشت . از همه بد تر اینکه سر بچم محکم خورد کف خیابون دیگه هیچی نفهمیدم فقط دیدم کلی آدم دورم جمع شدن و بهم میگن خانوم حالت خوبه یکی میگفت سر بچه شکسته یکی میگفت سر بچه باد کرده و... کلی وحشت کرده بودم خودم هیچی ولی دختر نازم باگریه خودمو رسوندم خونه زن عم...
نویسنده :
مامی مهدیه
20:10